آنچه می خوانید چکیده مقاله ای است به قلم دکتر هوشنگ طالع از پژوهشگران بزرگ ایران زمین که چندین سال پیش نگاشته اند:
در سپتامبر سال 1856 ميلادي ]162 سال پيش[نيروهاي اعزامي ايران به فرماندهي حسام السلطنه فرمانرواي وقت خراسان، شهر هرات را از دست ياغيان خارج كردند. يك سال پيش از اين واقعه ،به شكايت قوم هزاره كه محمد خان(ظهيرالدوله)حاكم هرات با آنان بدرفتاري مي كرد و كريم دادخان هزاره- يكي از سران آنان- را كشته بود، فرمانرواي خراسان، "محمد يوسف" را حاكم هرات كرد. دولت انگلستان در 30 مارس سال 1855 پس از 12 سال جنگ با افغان ها ضمن قراردادي كه در پيشاور امضا شد، با آنان صلح كرد. اين قرارداد به دوست محمد خان حاكم كابل بهانه داد كه درصدد ضميمه ساختن ساير شهرهاي افغانستان، از جمله قندهار و هرات به فلمروي خود برآيد. سرزميني كه انگليسيها در قرن 19 آن را افغانستان ناميدند از آغاز امپراطوري ايران گوشه وفاداري از آن بود و قسمت شمال غربي آن، از جمله هرات، بخشي از خراسان محسوب مي شد و خود شهر هرات مركز خراسان و فرهنگ و ادب ايران به شمار مي رفت. از روز پس از ترور نادرشاه در فتح آباد(10 ژوئن سال 1747 ) افسران افغاني او هركدام خود را حاكم يكي از شهرهاي آن منطقه ناميدند، ولي هم چنان- ولو اسما- خود را مطيع حكومت مركزي ايران مي دانستند. وفاداري نسبت به ايران ميان غيرپشتون ها كه در شمال و غرب افغانستان زندگي مي كنند، بيشتر بوده است. رقابت هاي مستعراتي انگلستان و روسيه بر سر افغانستان در طول قرن 19 روحيه خود مختاري را در گروهي از افغان ها تقويت كرد. انگلستان سرزمين افغانستان را كليد شبه قاره هند مي دانست و به هر ترتيب كه بود مي كوشيد كه روسيه اين كليد را به دست نياورد و اين در حالي بود كه آن زمان سران تهران تمايل بيشتري به روسيه داشتند تا انگلستان. خودمختار طلبي اميران مناطق افغانستان سبب شد كه دولت ايران در سال 1836 به هرات لشكر بكشد، زيرا براي تهران، جدايي هرات ابدا قابل قبول نبود. در سال 1856 ميلادي، محمد يوسف كه با تاييد فرمانرواي حاكم خراسان، حاكم هرات شده بود، وقتي كه شنيد دوست محمد خان"قندهار" را تصرف كرده عملا از اطاعت فرمانرواي خراسان سرباز زد. فرمانرواي خراسان نيز يراي گوشمالي او "سام خان" را با چند دسته سرباز به آنجا فرستاد. محمد يوسف از در اطاعت داخل نشد حسام السلطنه خود با لشكر خراسان به هرات رفت و 26 سپتامر 1856 محاصره هرات شكسته شد و ياغيان فرار كردند. انگلستان كه در فكر ايجاد كشور افغانستان براي حايل بودن ميان روسيه و هند بود به تهران اخطار داد و چون از تهران جواب فوري نشنيد، مناسبات سياسي خود را با ايران قطع كرد و روز اول نوامبر 1856 به ايران اعلان جنگ داد و در ژانويه سال بعد(2 ماه و دو هفته بعد) بوشهر را به تصرف درآورد و نيرو روانه جزيره خارك و خوزستان كرد. انگلستان براي خروج ايران از هرات شتاب داشت زيرا روس ها به تصرف آسياي ميانه دست زده بودند و به خيوه و مرو كه هنوز از ايران- ولو رسما- اطاعت مي كردند، رسيده بودند و از قشون اعزامي ايران براي نجات مرو به علت ايجاد اختلاف ميان فرماندهان آن كاري بر نيامد. ميرزا محمد خان قاجار كه با يك تيپ از تهران عازم دفاع از بوشهر شده بود، پس از تصرف بندر به آن جا رسيد!! حكومت تهران كه از تحولات اروپا و آسياي خاوري و جنوبي بي خبر بود، به محض اين كه شاه وقت فرانسه-ناپلئون دوم- پيشنهاد ميانجيگري ميان ايران و انگليس را داد، پذيرفت و در مارس 1858 طبق قرداد پاريس، ايران تحت شرايطي از هرات و بقيه سرزمين هاي تابع ايران صرفنظر كرد، ولي انگلستان با وجود اين قرارداد تا 50 سال بعد نيز استقلال و تماميت افغانستان را به رسميت نشناخت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر