آنچه میخوانید یادداشتی است که اکبر اعلمی نماینده سابق مجلس شورای اسلامی در دیدارگاه خویش نوشته اند . این نوشته از دو جنبه دارای اهمیت میباشد. یکی نگاهی متفاوت به قانون مجازات اسلامی است و دیگری بزرگنمایی چهره سکینه محمدی است که در خلا فضایی که مورد اول شکل داده، به وجود آمده است...
خواندن این نوشته را به تمام دوستان سفارش می کنم...
معمولا، افراد با تحمل سختیها و مشقات فراوان و انجام کارهای خارقالعاده، در یک منطقه معروف میشوند. قهرا کسب شهرت جهانی مستلزم طی مراحل سختتری است و یک فرد زمانی به چنین شهرتی دست مییابد که مثلا در عرصه علم به کشف بسیار مهمی نایل آمده و یا اختراع بسیار بزرگی کرده باشد و یا در عرصه هنر از خود نبوغ ویژهای نشان بدهد و یا اینکه در عرصه ورزش مقام نخست جهانی را به دست آورد.
عدهای هم هستند که با انجام اقدامات تروریستی برای خود شهرت جهانی دست و پا میکنند!
البته در این میان بعضی از افراد هم همانند آقای احمدینژاد با توسل به رفتارها و گفتارهای غیرعادی و نامتعارف و مایه گذاشتن از موقعیت و مقام خود و سرمایههای معنوی و مادی یک ملت، شهره آفاق میشوند. بدون تردید کسب این نوع شهرت هم هزینهبر است و صد البته هزینه آن را مردم یک سرزمین میپردازند.
کسب شهرت جهانی با پرداخت کمترین هزینه و یا حتی با ارتکاب رفتارهای ناهنجار و اقدامات مغایر با عرف و قانون از بدیعترین روشهای رسیدن به شهرت است که کم و بیش در انحصار ایران است و به کمک کاتالیزورهای حکومتی در کشورمان حاصل میشود و بستر و کاتالیزور مورد نیاز آن را هم بعضی از دستاندرکاران جمهوری اسلامی به رایگان فراهم و خدمات مورد نیاز را تا حصول نتیجه نهایی به شخص شهیر ارائه میدهند!
در همین ارتباط مدتی است که خانم «سکینه محمدی» که پیش از این به سنگسار محکوم شده بود، به یکی از سرشناسترین زنان جهان تبدیل شده و اخبار بسیاری از رسانههای معروف دنیا را به خود اختصاص داده است!
حساسیتها و اعتراضات بینالمللی نسبت به سنگسار این فرد به حدی افزایش یافته است که شخصیتهایی چون: برنار کوشنر وزیر امور خارجه فرانسه، کارلا برونی همسر نیکولای سارکوزی رئیسجمهوری فرانسه، هیلاری کلینتون وزیر امورخارجه آمریکا، مارک تونر سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، سیلویو برلوسکونی نخست وزیر ایتالیا، فدریکو لومباردی سخنگوی واتيكان، ویلیام هیگ وزیر امور خارجه بریتانیا، کاترین آشتون مسؤول عالی سیاست خارجی اتحادیه اروپا و تعدادی دیگر از شخصیتهای مطرح جهان ضمن انتقاد از صدور حکم سنگسار برای سکینه محمدی، کم و بیش مواضع مشابهی اتخاذ کرده و با «وحشیانه، مرگ همراه با شکنجه، قرون وسطایی، اقدامی غیر انسانی، غیرقابل قبول، ،... و نفرت آفرین» خواندن «سنگسار یک انسان» صدور و اجرای چنین حکمی را محکوم کردهاند. لوییز داسیلوا، رئیس جمهوری برزیل و همپیمان احمدینژاد هم به منظور بهرهبرداریهای تبلیغاتی، در یک میتینگ انتخاباتی رسما از محمود احمدینژاد می خواهد که به سکینه محمدیآشتیانی اجازه داده شود تا به برزیل رفته و از این کشور پناهندگی بگیرد!
در واقع همه این واکنشها نشاندهنده این واقعیت است که در عصر حاضر افکار عمومیدر جهان به هیچوجه اجرای حکم سنگسار علیه یک موجود زنده و خصوصا انسان را بر نمیتابد.
حتی اگر بعضی از این واکنشها را هم کاملا جهتدار و سیاسی قلمداد نماییم که با هدف بهرهبرداریهای سیاسی و تبلیغاتی و فشار علیه حکومت ایران صورت میگیرد، آنچه که به این موضعگیریها جلوه حقانیّت داده و باعث پذیرش آن در نزد افکار عمومی میشود، «رقّتانگیز و خشونت آمیز بودن نوع مرگ» است، در حالی که در سایر موارد کمتر اتفاق میافتد که این قبیل موضعگیریها با پذیرش اجتماعی و اتفاق افکار عمومی مواجه شود.
این فشارهای بشردوستانه تا آنجا مؤثر واقع شده است که محمود احمدینژاد به عنوان رئیس دولت ایران در مصاحبه اختصاصی خود با كریستین امانپور که مستقیما از شبكه آمریکایی «ای بی سی» پخش میشد، آشکارا متوسل به دروغ شده و در مقابل دیدگان میلیونها بیننده این برنامه مدعی میشود که «سكینه محمدی به سنگسار محكوم نشده است»!
البته پیش از این نیز بارها کشورمان به خاطر اجرای حکم سنگسار و اقدامات نسنجیده، متحمل هزینههای فراوانی شده و نفرت و انزجار جهانی را برای خود خریده و غالبا نیز پس از روبهرو شدن با اعتراضات جهانی ناگزیر به اتخاذ مواضع منفعلانه شده است!
با این وصف مقامات مسؤول ایران هرگز به این ضربالمثل ایرانی توجه نکردهاند که میگوید: «چرا عاقل کند کاری که باز آرد پریشانی» و همچنان اصرار دارند که با بعضی از اقدامات خود کاتالیزور مشهور شدن بعضی از افراد را در جهان فراهم سازند و به موازات آن انزجار مردم جهان علیه ایران و اسلام را تشدید نمایند!
اکنون این سؤال به طور جدی مطرح است که با توجه به برخوردهای انفعالی مقامات ایرانی و تبدیل اجرای حکم سنگسار به حربهای علیه اساس اسلام و مسلمانان، در عصر حاضر و در جایی که در هیچیک از آیات قران اشارهای به اجرای حکم سنگسار نشده است و براساس قاعده مسلم ملازمه بین حکم شرع و عقل یعنی «کلّ ما حکم به العقل، حکم به الشرع و کلّ ما حکم به الشرع حکم به العقل؛ هر آنچه كه عقل قطعی به آن حكم كند شرع هم به آن حكم خواهد كرد و هر آنچه كه شرع به آن حكم كند عقل قطعی هم به آن حكم خواهد كرد»، در حالی که عقل جمعی قاطعانه به یک مصلحت لازمالاستیفاء و یا مفسده لازمالاحتراز یعنی حفظ اعتبار دین و منافع و مصالح ملی و اجتناب از اجرای حکم سنگسار حکم میکند، آیا وقت آن نرسیده است که مجازات سنگسار(رجم) برای همیشه از قوانین جزایی ایران حذف شود تا اعتبار اسلام، مسلمانان و ملت ایران اینگونه دستخوش هجمههای بینالمللی واقع نشود؟!
اتهام سکینه محمدی و نخستین پیگیری برای تخفیف مجازات او
سه شنبه 13 تیر ماه 1385 راقم این سطور به عنوان نماینده مجلس در بازدید چند ساعتهای که از ندامتگاه مرکزی تبریز داشتم، سری هم به بند نسوان این زندان زدم و با اغلب زنان در بند دیدار و گفتوگو کردم. در پایان این دیدار هر یک از زندانیان نامهای را به اینجانب دادند که در آن ضمن ابراز ندامت نسبت به فعل ارتکابی خود، از مقامات مسؤول خواهان بخشودگی و یا تخفیف مجازات شده بودند.
خانم سکینه محمدی آشتیانی هم یکی از زندانیان این بند بود. وی متهم بود به اینکه با فردی به نام عیسی طاهری رابطه نامشروع برقرار کرده و به اتفاق او همسرش ابراهیم قادرزاده را با تزریق آمپول و وصل کردن جریان برق به گردنش در حمام منزل مسکونیاشان واقع در شهرستان اسکو به قتل رساندهاند. تا روز دیدار راقم از زندان تبریز(85/04/13) هنوز قرار مجرمیت سکینه محمدی مبنی بر زنای محصنه و اجرای حکم رجم علیه او صادر نشده بود.
در پایان این دیدار سکینه محمدی نیز مانند سایر زندانیان نامهای را تحویلم داد که در آن از گذشته خود ابراز پشیمانی کرده و از مقامات مسؤول درخواست کرده بود تا او را مورد عفو قرار دهند. در تاریخ 85/04/21 در نامه شماره 64509/3 منضم به تقاضای سکینه محمدی، مراتب را با آیتالله شاهرودی رئیس وقت قوه قضائیه در میان گذاشتم و از او درخواست کردم که با در نظر گرفتن دو فرزند بیسرپرست این زندانی، او را هم به نحوی مشمول رأفت اسلامی قرار داده و نسبت به وی حداکثر مساعدت لازم را به عمل آورند. ظاهرا خانم محمدی در حین نوشتن نامه عجولانه عمل و فراموش کرده بود که کلاسه پرونده و سایر مشخصات مورد نظر را اعلام کند. به همین سبب پیرو نامه ارسالی اینجانب به آقای شاهرودی، مستشار دیوانعالی کشور و مدیرکل دبیرخانه قوه قضائیه در تاریخ 85/07/30 در نامه شماره 15072/85/1 از او میخواهد که مشخصات کامل پرونده خود را به قوه قضائیه اعلام نماید تا اقدام لازم به عمل آید.
در همین فاصله یعنی زمان ارسال نامه اینجانب به آقای شاهرودی و ارسال نامه مستشار دیوانعالی کشور به خانم محمدی مبنی بر اعلام مشخصات کامل پروندهاش، شعبه ششم دادگاه کیفری استان آذربایجان شرقی در تاریخ 85/06/19 در دادنامه شماره 38-19/6/85 خانم سکینه محمدی آشتیانی را به اتهام زنای محصنه با مردان اجنبی به حد رجم محکوم میکند که متعاقبا به تأیید دیوانعالی کشور هم میرسد و به مرور زمان به علت سوء تدبیر این موضوع تبدیل به مشکلی جهانی برای جمهوری اسلامی و وهنی برای دین اسلام میشود.
حال آنکه در صورت توجه و عنایت لازم به نامه ارسالی اینجانب به عنوان نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی خطاب به رئیس وقت قوه قضائیه، پیش از آنکه این همه هجمه علیه اسلام و مسلمین و جمهوری اسلامی و ملت ایران صورت بگیرد، می توانستند بجای گشودن چنین گره های اجتماعی و فرهنگی به دندان خشونت، آن را با سر انگشت تدبیر بگشایند و متحمل پرداخت این همه هزینه نشوند! اما افسوس که مقامات جمهوری اسلامی بیش از آنکه به انتقادات مشفقانه گوش فرا دهند، به تملق گوئی های مداحان و مداهنه گویان دل خوش کرده اند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر