آنچه مي خوانيد ماجراي ايران كنترا مي باشد كه از زبان آقاي هاشمي رفسنجاني جاري گرديده است. اين بخش مهم در ماهنامه خواندني –شماره 37 (البته به نقل از گفتگوي روزنامه همشهري با ايشان) قابل رويت است.در انتهاي گفتگو ديدگاه هاي خويش را در قالب چند نكته بيان كرده ام...
خريد سلاح در زمان جنگ
كار براي خريد سلاح از كجا شروع شد؟
هاشمي رفسنجاني:اولين نامه اي كه به من نوشته شد از سوي فردي به نام قرباني فر بود. او نوشت كه در جلسه ناهاري كه با بوش و ريگان داشتم، بحثي در مورد ايران مطرح شد. در آن جا گفته شد كه آمريكا دارد اشتباه مي كند. چون روي بازنده ي جنگ سرمايه گذاري كرده است و اين سوال طرح شد كه چرا آمريكايي ها با ايران كار نمي كنند؟ قرباني فر نوشته بود كه در آن جلسه، اين منطق پذيرفته شد.
آقاي مهندس مير حسين موسوي مشاوري به نام آقاي كنگرلو داشت كه نامه ي قرباني فر را براي من آورد و اين چيزها در آن نوشته شده بود. به اين ترتيب تعامل ها شروع شد. هم آن ها با احتياط عمل مي كردند و هم ما مواظب بوديم. مقامات مهم كشور و سران سه قوه هم در جريان كار بودند و كارها با نظم پيش مي رفت. موضوع هم اين طور لو رفت كه اين ها يك مقداري از اقلامي را كه به ما دادند گران فروختند، براي اين كه پول اضافه اش را به نيكاراگوئه ببرند. چون در آن جا خرج داشتند. بعدا در اسنادشان مشخص شد كه اين پول ها را براي آن جا مي بردند. ما چون قيمت ها را مي دانستيم حدود 5-6 ميليون دلار از پولشان را نداديم. قرباني فر گفت: من اين پول را خودم داده ام. چون اين پول را از قبل مي گيرند و بعدا اسلحه مي فرستند. از طرفي اين جا هم حساب و كتاب بود و ما نمي خواستيم پول اضافي بدهيم. مدتي معطل كرديم و بالاخره هم آن 5-6 ميليون دلار را نداديم، چون با ما گران حساب كرده بوند. قرباني فر نامه اي به آقاي منتظري نوشت و شكايت كرد كه پول مرا نمي دهند. احتمالن افرادي كه در دفتر آقاي منتظري بودند اطلاعات را به مجله "الشراع" داده بودند و آن نشريه هم چاپ كرد. احتمال ديگري كه عده اي به آن معتقد بودند اين است كه اسراييلي ها اين موضوع را فاش كردند. چون اسراييلي ها دستشان در كار بود و بعدها متوجه شديم بعضي از محموله ها از انبار آمريكا در اسراييل مي آمد. يك بار محموله گلوله هاي هاگ به فرودگاه رسيده بود، نيروهاي ما ديدند مارك اسراييلي روي آن است. همان جا نگه داشتند. گفتيم ما از اسراييل نمي خواهيم و آمريكايي ها بايد خودشان بدهند.
كار براي خريد سلاح از كجا شروع شد؟
هاشمي رفسنجاني:اولين نامه اي كه به من نوشته شد از سوي فردي به نام قرباني فر بود. او نوشت كه در جلسه ناهاري كه با بوش و ريگان داشتم، بحثي در مورد ايران مطرح شد. در آن جا گفته شد كه آمريكا دارد اشتباه مي كند. چون روي بازنده ي جنگ سرمايه گذاري كرده است و اين سوال طرح شد كه چرا آمريكايي ها با ايران كار نمي كنند؟ قرباني فر نوشته بود كه در آن جلسه، اين منطق پذيرفته شد.
آقاي مهندس مير حسين موسوي مشاوري به نام آقاي كنگرلو داشت كه نامه ي قرباني فر را براي من آورد و اين چيزها در آن نوشته شده بود. به اين ترتيب تعامل ها شروع شد. هم آن ها با احتياط عمل مي كردند و هم ما مواظب بوديم. مقامات مهم كشور و سران سه قوه هم در جريان كار بودند و كارها با نظم پيش مي رفت. موضوع هم اين طور لو رفت كه اين ها يك مقداري از اقلامي را كه به ما دادند گران فروختند، براي اين كه پول اضافه اش را به نيكاراگوئه ببرند. چون در آن جا خرج داشتند. بعدا در اسنادشان مشخص شد كه اين پول ها را براي آن جا مي بردند. ما چون قيمت ها را مي دانستيم حدود 5-6 ميليون دلار از پولشان را نداديم. قرباني فر گفت: من اين پول را خودم داده ام. چون اين پول را از قبل مي گيرند و بعدا اسلحه مي فرستند. از طرفي اين جا هم حساب و كتاب بود و ما نمي خواستيم پول اضافي بدهيم. مدتي معطل كرديم و بالاخره هم آن 5-6 ميليون دلار را نداديم، چون با ما گران حساب كرده بوند. قرباني فر نامه اي به آقاي منتظري نوشت و شكايت كرد كه پول مرا نمي دهند. احتمالن افرادي كه در دفتر آقاي منتظري بودند اطلاعات را به مجله "الشراع" داده بودند و آن نشريه هم چاپ كرد. احتمال ديگري كه عده اي به آن معتقد بودند اين است كه اسراييلي ها اين موضوع را فاش كردند. چون اسراييلي ها دستشان در كار بود و بعدها متوجه شديم بعضي از محموله ها از انبار آمريكا در اسراييل مي آمد. يك بار محموله گلوله هاي هاگ به فرودگاه رسيده بود، نيروهاي ما ديدند مارك اسراييلي روي آن است. همان جا نگه داشتند. گفتيم ما از اسراييل نمي خواهيم و آمريكايي ها بايد خودشان بدهند.
چند نكته را مي توان در اين گفتگو يافت:1- قرباني فر كيست كه هم مي تواند با بوش پدرو ريگان ناهار بخورد و هم مقامات ايران را در جريان مذاكرات خود با آن ها قرار دهد. او احتمالن يك فرد قدرتمند سياسي- اقتصادي بوده است كه توانسته 5-6 ميليون دلار از جيب خود خرج نمايد و البته اين خرج نمودن براي اين نبوده كه دل نگران منافع ايران بوده است چون پس از پرداخت نشدن اين مبلغ از سوي ايران به آيت الله متنظري گلايه نامه اي نگاشته است. 2- در همان زماني كه سلاح ها به ايران فروخته مي شده است سخنگوي وزارت خارجه ايران ادعاهاي ريگان مبني بر حضور نيروهاي ايراني در شمال نيكاراگوئه را رد مي كند(3 ارديبهشت 1364). در 24 آبان 1365 ريگان موضوع فروش سلاح هاي ايران را به صورت رسمي فاش مي سازد. او مي گويد: ما به مدت 18 ماه در رابطه با ايران يك طرح ديپلماتيك سري داشتيم. اين طرح به دليل ساده ترين و بهترين منظورها انجام شد كه عبارتند از : تجديد رابطه با ايران و عراق، از بين بردن تروريسم دولتي و خرابكاري و تسريع بازگشت سالم گروگان ها. ريگان همچنين به اجازه انتقال مقدار كوچكي از تسليحات دفاعي و قطعات يدكي براي سيستم دفاعي ايران اشاره مي كند. هرچند تازمان اعتراف رسمي مك فارلين اين قصه رازالود بود. رابرت مك فارلين در همان تاريخ فاش مي سازد كه ماموريت مخفي وي به ايران در اواخر سال گذشته مسيحي از طريق يك ميانجي در لندن ترتيب داده شده بود. در 5 آذرماه 1365 هنگامي كه قضيه فروش سلاح ها و سفر مخفيانه ي مك فارلين سروصداي زيادي به پا مي كند مشاور امنيت ملي ريگان و معاون وي بركنار مي شوند... 3- مك فارلين در ماموريت خود به ايران با چه كساني ملاقات مي كند؟ پاسخ به اين پرسش مي تواند روشن كننده ي بسياري از قضايا باشد...
۳ نظر:
درود
برای من نظر بده از نظراتت استفاده میکنم.موفق باشی
خیلی مسائل همچنان پشت پرده می ماند و هیچگاه افشا نمی شوند. مگر بنا به مصلحتی!!!
باسلام ارادت
تجربه نشان داده هرچه زمان به جلو برود .واقعیت های درابهام مانده تاریخی بیشتربرطرف خواهدند گردید وابعاد پنهان ماجراها بیشتراشکارخواهدشد
ارسال یک نظر